Thursday, August 12, 2010

و اما مالزی 5

قسمت پنجم اولین تماس اولین مصاحبه

در ادامه قسمت قبل، وقت آن بود که ساعت ها از مصیبت هایی که برما در هنگام ثبت نام رفت، قلم بزنم. آنقدر تلخ که توان یادآوری دوباره آنها را ندارم. تا اینکه امروز امیدوار کننده ترین واقعه، واقع شد. ناامید از هر ایمیل پراکنی، در کتابخانه نشسته بودم. در طول دو هفته اخیر، به بیش از سی شرکت در مالزی ایمیل زده و رزومه خود را ارسال کرده بودم. راستش را بخواهید می خواستم تا پیش از آن که باب مسئله را در گفتگو با استاد راهنما ( پروفسور دکتر محمد راشد) بازکنم، خود سری در میان شرکت های مهندسی مالزی کشیده و شانس خود را امتحان کنم. تقریبا به اکثر وبسایت های شرکت های مذکور رفتم و برایشان ایمیل فرستادم. هرچند به لحاظ کیفیت، توان رقابت با ایشان را داریم اما مکالمه و ایجاد ارتباط از یک سو و نداشتن مجوز اشتغال از سوی دیگر سد بزرگی محسوب می شود. مالزی از کشور های مشترک و المنافع بوده و سالها تحت استعمار بریتانیای کبیر اداره شده، اما در مقایسه با هند و پاکستان ، سطح زبان انگلیسی بسیار ضعیف است. دانستن زبان چینی و باهاسا مالیسیا اجباریست.
با این وجود اولین تماسی که از یک شماره محلی با من گرفته شد، شیرین ترین مکالمه را در بر داشت. از سوی شرکتی در جوهور باهرو تماس گرفتند و برای فردا دوازدهم آگوست، ساعت دو و نیم بعد از ظهر، وقت ملاقات تنظیم شد
آهاااااااااااااااای. کجا با این عجله... هنوز که خبری نیست
باشد هر چه هست خیر است، یک شروع، یک آشنایی
یادت نرود فردا سیزدهم است. خیلی هم خیر بنظر نمی آید. از من می شنوی شگون ندارد. بی خیال این یکی شو
میلادی حساب کنی که کلا آفرینش من بد شگون بوده. سیزدهم هم شد روز تولد

No comments:

Post a Comment